عید بود

   یکی بود یکی نبود، خدا هیچ نبود. بهار بود زمستون نبود، زندونی بود آزادی نبود. بود و نبود عید بود، گرونی بود فقر کم نبود. از پارسال دشمن اگه سیاه‌نمایی نمی‌کرد به‌جاش جهادِ اختلاسی دور‌کاری می‌کرد. یکی بود هرکی بود ایرونی نبود، علی بود، صادق بود اما جواد با حقوقِ بشر بازی می‌کرد. یکی نبود، سهراب نبود، ندا نبود، یکی بود، محمود بود علی بالاش نشسته بود. تحریم بود، جنگ نبود سپاهی با خونِ مردم دلالی می‌کرد، این وسط امنیتِ اخلاقی به مردم تجاوزکاری می‌کرد، خرپیرک چون نمی‌مرد اما استصوابی می‌کرد. یکی بود یکی نبود، خدا که هیچ نبود ملا زیاد شده بود. خلاصه عید بـود، نبـود؟ هرچی بود غم بود، کم نبود.

این نوشته در ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه