حکومتها از جنگ صحبت میکنند و آنرا بهعنوانِ «دفاع از خود» مطرح میکنند. این «خودی» که میخواهند از آن دفاع کنند کجاست؟ آیا این «خودها» میخواهند به هم حمله کنند و همدیگر را بدرند؟ این «خودها» که میخواهند همدیگر را نابود کنند چرا میخواهند اینکار را بکنند؟ بله، بله جوابشان را میدانم، میگویند ما نمیخواهیم کسی را نابود نمیکنیم، فقط از خودمان دفاع میکنیم. (فعلاً از آن انحرافی که گفت کشوری باید از روی نقشهی جهان پاک شود بگذریم چون اینرا پیش از انحرافش گفته بود)
حالا بیایید به سوی دیگر مسأله نگاه کنیم: حکومتها شرایط را بهطرفِ جنگ، نابودی و تحریم میبرند و هرگونه گفتگو برای جلوگیری از جنگ و خونریزی را نفی میکنند. میخواهند با جنگ از خودشان دفاع کنند. یعنی اگر قبول کنیم این حکومتها راست میگویند و تنها هدفشان دفاع از خود است، باید بپذیریم خیلی نادان هستند که تنها راهحلِ «دفاع از خود» را در جنگ و کشتار میبینند. آخر کدام انسانِ عاقلی با نفیِ صلح (حتا قراردادی) تنها راهحل را در شرایطِ جنگ و آسیب رساندن به «خود» و دیگری میبیند؟ چرا از صلح میترسند، مگر صلح به مردم آسیب میرساند؟! آیا صلح به این حکومتها آسیب میرساند؟
مردی اسرائیلی پیامش را داده، میگوید اگر هر روز میبینید حکومتمان از جنگ صحبت میکند ما مَردمایم و جنگ نمیخواهیم. این پدر راهی را میجوید که سیاستبازان به هر دلیلی نمیجویند. حتماً ترسیده، من هم که اینجا نشستهام ترسیدهام. او به ترسش از جنگ فکر کرده و جوابش را در تلاش برای گفتنِ حقیقت پیدا کرده و میگوید: من حتا شما را نمیشناسم که از شما متنفر باشم. حرفش را عامهپسند و تبلیغاتی نکرده است، صریح و ساده میگوید.
وقتی کسی را نمیشناسی «چرا» میخواهی از او متنفر باشی؟ آیا مسخ شدهای؟
تاریخ گواهی میدهد حکومتها همیشه وقتی توانستهاند جنگ راه بیندازند که همراهیِ مردمانشان را داشتهاند، خشم و نفرت را رفته رفته درونِ مردم برانگیختهاند حتا شده با صحنهسازی؛ مثلاً آنطور که هیتلر به لهستان حمله کرد. در دنیای مدرن با اینهمه رسانه خیلی هم سخت نیست نشان دادنِ تصاویر پیاپی از خشونت و نفرت و جنگ، پنهان کردنِ چهرهی واقعی و عادیِ مردم، سانسورِ نمای باز، پنهان کردنِ خوبیها و نمایشِ بدیها، سیاستِ دیوسازی از یکی و فرشتهسازی از دیگری، ساختِ تابو تا جاییکه حتا جرأت نکنی به او نزدیک شوی، با او صحبت کنی یا در یک میدانِ دوستانهی ورزشی رقابت کنی، چرا؟ چون اگر به او نزدیک شوی، اگر مثلِ تو انسان باشد، اگر دیو نباشد چطور ممکن است از او متنفر باشی؟
نکتهی مهم اینجاست که هیچ حکومتی اگر مردمانش نخواهند، نمیتواند جنگ راه بیندازد. سوال این نیست که حکومتها جنگ میخواهند یا نه، چون این حکومتها پیش از این درگیرِ جنگ بودهاند و یا هماکنون هستند. ثابت کردهاند به آن علاقه دارند و در تحریکِ مردم برای نفرت و خشونت و جنگ موفق بودهاند و البته مردمِ این حکومتها آسیبهای بسیار دیدهاند. حالا چرا نباید این سوال را پرسید: آیا مردم ایران، اسرائیل، آمریکا جنگ میخواهند؟
باید از مردمی که جنگ میخواهند پرسید چرا؟ این «چرا» را نمیتوان استفتائی یا استصوابی پاسخ گفت. این «چرا» یعنی تو انسانی؛ تنها انسان است که فکر میکند، میفهمد و «چرا» دارد. اگر انسانِ مسلمانی لابد خواندهای «و لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلم» (از چیزی که بدان شناخت نداری پیروی مکن- اسراء 36). چرا از کسی که نمیشناسی متنفری؟ چطور آدم میتواند دشمنِ کسی باشد که نمیشناسد؟
ایران جنگی 8 ساله را پشتِ سر گذاشته است. هنوز آسیبشناسی این جنگ بررسی نشده، هنوز درد و رنج آن از بین نرفته است. جنگ بین ایران و عراق بود. حالا میخواهم این را بپرسم: ما با چه کسی میجنگیدیم، با حکومتِ عراق میجنگیدیم یا با مردمِ عراق؟ آیا این مردمِ عراق بودند که به ما حمله کردند یا حکومتِ عراق؟ خب، خندهدار است اگر بگوییم حکومتِ عراق، چون ارتشِ عراق از جنسِ مردم بود، نبود؟ این آدمهایی که کشتند و تجاوز کردند مردم بودند، نبودند؟ حالا چرا با این مردم نمیجنگیم؟ جوابش خیلی ساده است اکثرِ مردمِ عراق مردم نبودند، ماشینِ جنگ و نفرتِ حکومتشان بودند. رونی، مردِ اسرائیلی میگوید من ماشینِ جنگ و نفرت حکومتم نیستم، من یک پدرم، یک معلمام، یک گرافیستام و یک انسانام و توسطِ سیاستبازانِ زورگو مسخ نشدهام، آیا نباید به استقبالِ این سخن رفت؟ آیا نباید جلوی مسخشدگی ایستاد؟
صداقت رونی رو دوست دارم و از جنگ می ترسم.
منم همینطور.
بازتاب: We Love You – Iran & Israel | آگالیلیان
چه لوس و منفعلانه !
بی شک دل دادن به غم ِاین ویدئو چیزی از ناخودآگاه ِ پاک-دلان پاک می کند که می بایست خرج ِ عمل ای جدی تر از » بیرون ریختن ِ ذات انسانی» می شد.مردمی که مردم اند!؟ به ادبیات ِخمینی شبیه است! به نظر من جنگ، دهشتبار تر نیست از هر روز در غلتیدن در نیرنگ ِصنعت ِ فرهنگ واقتصاد ِ مصرف ِ مردمی که مرده اند.
بله خب، عمل جدیتر نسبت به بیرون ریختنِ ذاتِ انسانی برای برخی که خودشان را پاکدلان مینامند همیشه جنگ است. من اینها را نه به قصد توهین بلکه بنا بر شواهد تاریخی سفیه مینامم، به دو دلیل: 1ـ ذهنشان آنقدر سطحیست که تاریخ گذشته حتا گذشتهی نزدیک را فراموش میکنند 2- آنقدر به نخستینها نزدیکاند که چون آنها اولین راهحلی که بهنظرشان میرسد خشونت (جنگ) است و تصور راهحل فکورانهتر و جدیتر برایشان ممکن نیست.
ضمناً اگر نظرم را دوباره سخیف نخوانید خواستم بگویم لزومی نداشت ناشناس بنویسید.
بازتاب: عواطفِ مردهِ دوربرد | آگالیلیان